آسید علی میرافضلی این شعرو برای دماوند گفته. بر سیاق قدما ولی با شیرینی و لطافت امروز. شعر رو هم به دکتر نصرالله پورجوادی تقدیم کرده بعدا. توی دماوند این شعر تو یادم بود و تک پیتی از شاهکار محمدعلی جوشایی عزیز: تاریخ از یال دماوند آمده پایین / دارند میرقصند در ویرانههای شوش
امسال عجب پير شدي پير دماوند
دماوندیه / سیدعلی میرافضلی
امسال عجب پير شدي پير دماوند
يالي بتكان، سلسله برگير دماوند
آيا دلت آزرده نشد زين همه بي ربط
يا خسته ازين لعنت و تحقير، دماوند؟
جز ياوه درين شهر سيهروي چه ديدي؟
جز ياوه درين شهر سرازير، دماوند؟
بس دانه بپاشيدي و اين مورچگان را
يك جو شكم هرزه نشد سير دماوند
...
افسوس نميآيد و اي كاش ميآمد
در شيوه رفتار تو تغيير، دماوند !
...
تا چند فرو خفتنت اينسان به تجاهل؟
تا چندت پا بسته به زنجير دماوند؟
...
سيمرغ تو كو؟ تا پر تدبير بسايد
بر روح من، اين زخمي تقدير، دماوند
دجّال، خر خويش سوارست و سبب چيست
منجي مرا اين همه تأخير؟ دماوند
ضحّاك، دمار از نفس خلق بر آورد
خواب است فريدون جهانگير دماوند
...
از طرف كلاهت بفرست ابر بلندي
بگذار برين منظره تأثير دماوند
هر چند كه باران اسيدست، فرو ريز
دلگـيرم دلگـيرم دلگـير، دماوند!
محمد علی جوشایی
ما کیستیم آوار صد آتشگه خاموش
اشکال معنی دار گور بیبی آذرنوش
ما حلقههای حسرت اشکانیان در چشم
ما نالههای نفرت کلدانیان در گوش
ما نعره های اسکندران در حلقمان مدفون
ما بوی اسبان عرب از خاکمان در جوش
تکرار کن فرزند من، دارا ... حشیش...آهن
تکرار کن...با...با فرو می ریزد این آغوش
تاریخ از یال دماوند آمده پایین
اعراب میرقصند در ویرانههای شوش
ای خون ساسانی داغ از ما چه میخواهی
رستم نمی زایند مامان های مشکیپوش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر